ღ♥ღسکــــــوت ســـــــردღ

نویسنده: هستی تابناک ׀ تاریخ: دو شنبه 21 فروردين 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

در خیال عشقت


چشمهایم را بسته ام ، تا تو را ببینم

ببینم که در کنارمی ، سرم بر روی شانه هایت است و تو فقط مال منی

حس کنم گرمای وجودت را ، فراموش کنم همه غم های دنیا را ...

چشمهایم را بسته ام ، تا تو را در آغوش بگیرم ، تا همانجا در کنارت ، برایت بمیرم...

شاید تنها در خیالم با تو باشم و همیشه عاشق این خیالات باشم...

خیالی که لحظه به لحظه با من است ،

 

 


ادامه مطلب
نویسنده: هستی تابناک ׀ تاریخ: جمعه 18 فروردين 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

روز به روز که میگذرد بیشتر عاشقت میشوم

این لحظه های عاشقانه که میگذرد بیشتر محو عشق بی همتای تو میشوم

کسی نیست مانند تو ، گرچه نمیگردم به دنبال یکی مثل تو،

اما اعتراف میکنم که یار وفاداری نیست در دنیا غیر از تو!

بگذار خیره شوم به چشمهای زیبای تو ،

نمیبخشم چشمهایم را اگر لحظه ای جز چشمانت خیره شوند به اطراف تو

روز به روز که میگذرد بیشتر قدر روزهایی که گذشته را میدانم ،


ادامه مطلب
نویسنده: هستی تابناک ׀ تاریخ: سه شنبه 8 فروردين 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

تنها تویی در آسمان قلبم

تنها تویی در آسمان قلبم

که مثل ستاره میدرخشی در شبهای تیره و تارم

که هر سحرگاه مثل خورشید طلوع میکنی در دل قلب عاشقم

با طلوع تو ای خورشید من ، غمی دیگر در دلم نیست

احساس آرامش میکنم وقتی که تو نورانی کرده ای سرزمین قلبم را

تنها تویی در آسمان قلبم

که مثل پرنده ای پرواز میکنی در قلبم ، اوج میگیری در آسمان آبی احساسم و


ادامه مطلب
نویسنده: هستی تابناک ׀ تاریخ: سه شنبه 8 فروردين 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

رویای بارانی

 

باز باران آمده تا در زیر آن قدم بزنم

 

باز دلم گرفته تا همراه با باران اشک بریزم

باز دلتنگی به سراغم آمده تا به یاد تو بیفتم

باز بی قراری و باز هم چشم انتظار

احساس من در این روز بارانی ، احساسی به لطافت باران ، به رنگ آبی

آرزویی در دلم مانده ، شبیه حسرت ، شاید هم یک رویا

آن آرزو تویی ، که حتی لحظه ای اندیشیدن به این آرزو

مانند لحظه پریدن است ، مانند لحظه زیبای به تو رسیدن است

شیرین است آرزوهای عاشقانه ، به شیرینی لبهای تو ،  

باز هم باران مرا به رویاها برده ،

خیس کرده قلب عاشق مرا با قطره های مهربانش، دیوانه کرده این هوا ،

قلب مرا ، چه زیباست قدم زدن به یاد تو در زیر قطره های بی پایانش

باز باران آمده تا یاد مرا در دلت زنده کند، تا به یاد آن روز به زیر باران بیایی


ادامه مطلب
نویسنده: هستی تابناک ׀ تاریخ: یک شنبه 6 فروردين 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

ســـ ـال نو مبارکـــ ــــ ـــــ

یا مُقَلِّب القلوبِ وَالاَبصار

یا مُدَبِّر َاللَّیلِ و النَّهار

یا مُحَوِّلَ الحَولِ وَالاَحوال

حَوِّل حالَنا الی اَحسَنِ الحال  

نوروز سال ۱۳۹۱ را به همه شما عزیزان و

خانواده محترمتان تبریک عرض می نمایم

امیدوارم که سال خوب و خوشی را داشته باشید  

نویسنده: هستی تابناک ׀ تاریخ: شنبه 5 فروردين 1386برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

آغازی بی پایان

 


بنشین در کنارم ، دستهایت را بگذار در دستهایم ،نگاه کن به چشمهایم

نگاه کن

بیشتر نگاه کن ....

با تمام وجود دوستت دارم

با تمام وجود تو را میپرستم

من که تنها تو را دارم ، جز تو کسی را نمیخواهم

دلت هوای آغوشم کرده ؟ بیا که من خیلی وقت است  دلم به هوای دیدنت  

بهانه آغوشت را کرده!

احساس پر از عشق ، همین است آرامش ، همان آرامشی که از تو میخواستم ،  

همان رویایی که همیشه آرزو میکردم

با   تمام   وجود   حس    میکنم   تو    فقط    مال   منی

این سکوت است که آمده تا تنها صدای تپشهای قلب هم را بشنویم، تا آرامتر شویم...

امروز روز من و تو است مثل روزهای دیگر که روز ماست

روزهای با هم بودن مقدس است ، هر روز ما روز عشق است!

روز به هم رسیدن ،روزی که با تمام وجود خوشبختی را حس کردم ، 

و شب و روز شکر میکردم او را که تو را به من داد

تو را دارم ، برای همیشه ای همنفسی که با تو نفس میکشم جان میگیریم  

و عاشقانه زندگی میکنم

عاشق زندگی ام ،چون زندگی من تویی عاشقم ،  

عاشق عشقم چون عشق من تویی

عاشق بارانم زیرا در زیر باران یا با تو هستم یا به یاد تو

عاشق غروبم چون آتش عشقت را در دلم شعله ور میکند ، 

آرزوهایم را زیباتر میکند


ادامه مطلب
نویسنده: هستی تابناک ׀ تاریخ: شنبه 5 فروردين 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

مجنون توام

 

تو عشق منی و من در قلب تو هستم

این اولین و آخرین بار بود که عهد عشق را با یک نفر بستم

تو نبودی ، زیر باران ، لحظه غروب  همیشه و همه جا به انتظار تو نشستم

تا تو بیایی و عشق رویاهایم را ببینم ، تا در حسرت داشتن تو نمیرم!

مثل پرنده اسیر نکردم تو را در قفس دلم ،  

مثل همان پرنده رهایت کردم در آسمان آبی دلم

تا پرواز کنی و من تو را ببینم ،  

هنوز هم عاشق همیم با اینکه تو در آسمانی و من بر روی زمینم!

به داشتنت عادت نکرده ام ، میدانم تو همیشه هستی ، مثل من که مجنونم ،

دیوانه ام هستی ، مثل من که عاشقم ، عهد عشق را با من بستی ،

مثل من از دلتنگی ، میبینم که در گوشه ای با چشمهای خیس نشستی

 


ادامه مطلب
نویسنده: هستی تابناک ׀ تاریخ: شنبه 5 فروردين 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

باور ندارم تو را دارم


روز به روز که میگذرد بیشتر عاشقت میشوم

این لحظه های عاشقانه که میگذرد بیشتر محو عشق بی همتای تو میشوم

کسی نیست مانند تو ، گرچه نمیگردم به دنبال یکی مثل تو،

اما اعتراف میکنم که یار وفاداری نیست در دنیا غیر از تو!

بگذار خیره شوم به چشمهای زیبای تو ،

نمیبخشم چشمهایم را اگر لحظه ای جز چشمانت خیره شوند به اطراف تو

روز به روز که میگذرد بیشتر قدر روزهایی که گذشته را میدانم ،

لحظه به لحظه با تو غنیمت است ، تمام روزهایی که گذشته مقدس است ،

بگذار تعظیم کنم در برابر عشق پاک تو...

 


ادامه مطلب
نویسنده: هستی تابناک ׀ تاریخ: شنبه 5 فروردين 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

چرا بی خبر رفتی؟


رفتی ؟ بی خداحافظی؟ فکر دلم نبودی که بی تو عذاب میکشد؟

فکر من نبودی که بی تو زندگی برایم جهنم می شود؟

مگر یادت نیست حرفهای روز آشنایی مان را؟

مگر قول ندادی همیشه با من بمانی و مرا تنها نگذاری؟

تو که اینک مرا تنها گذاشتی ، تو که بر روی قلبم پا گذاشتی

چه زود فراموشم کردی ، مرا آواره کوچه پس کوچه های شهر بی محبتی ها کردی

مگر نمیدانستی بعد از تو دلم را به کسی نمیدهم؟



ادامه مطلب
نویسنده: هستی تابناک ׀ تاریخ: شنبه 5 فروردين 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

مهتاب عشق

 

به تو رسیدم در میان مهتاب ، مهتابی که در دریای دلم نقش بسته بود 

 

 

نگاهم میگذرد در میان امواج نورت ، میرسد به سرزمین چشمانت  

و به تو میدهد شور عشق را

عشقی که در دلم، صدای بی صدای برق چشمانت را میشنود

از راهی سبز میگذریم ، پلی نیست در میان راه ،

دستهای هم را میگیرم و با بالهای محبت پرواز میکنیم

 


ادامه مطلب
نویسنده: هستی تابناک ׀ تاریخ: شنبه 5 فروردين 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

اگر بدانی جایگاهت کجاست ، مرا باور میکنی

 

اگر بدانی چقدر دوستت دارم ، درد مرا درمان میکنی

تو عزیزی برایم ، تو بی نظیری برایم ،

حرف دلم به تو همین است ، قلبت می ماند تا آخرین نفس برایم

اگر بدانی چقدر عاشقت هستم به این عشق شک میکنی،

شاید باور نکنی تا این حد دیوانه وار عاشقت هستم !

اما باور کن ، چشمهایت را باز کن و حال و روز مرا ببین ،

این بی قرار ها و لحظه شماری های مرا ببین

درون غوغای عشق گم شده ام ، گمشده ای هستم که  


ادامه مطلب
نویسنده: هستی تابناک ׀ تاریخ: شنبه 5 فروردين 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

حالا که رفتنی…
 
 

 

حالا که رفتنی شده ای طبق گفته ات باشه، قبول. 

لااقل این نکته را بدان: 

آهن قراضه ای که چنان گرم گرم گرم در سینه می تپید دلم بود نامهربان


نویسنده: هستی تابناک ׀ تاریخ: چهار شنبه 2 فروردين 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

امد اما...

 

آمد اما در نگاهش آن نوازش ها نبود

 

چشم خواب آلوده اش را ، مستی رویا نبود

 


 

 


 


 

نقش عشق و آرزو از چهره ی دل ، شسته بود

 


 

عکس شیدایی ، در آن آیینه ی سیما نبود

 


 


 

 


 

 


 

لب،همان لب بود ، اما بوسه اش گرمی نداشت

 


 

دل همــان دل بود ، اما مست و بی پروا نبود

 


 


 

 


 

در دل بیزار خود جز بیم رسوایی نداشت

 

گرچه روزی هم نشین ، جز با منِ رسوا نبود

 


 

 

 


 

در نگاه سرد او غوغای دل خاموش بود

 


 

برق چشمش را ،نشان ، از آتش سودا نبود

 


 

 

 


 

دیدم ، آن چشم درخشان را ، ولی در این صدف

 


 

گو هر اشکی که من می خواستم ، پیدا نبود

 


 


نویسنده: هستی تابناک ׀ تاریخ: چهار شنبه 2 فروردين 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

دلم دیوانه ی توست


در خلوت دلم ، در همنشینی با غمها ببین که چگونه میریزد اشک از این چشمها

 

این چشمهای خیس ، همان چشمهاییست که تو خیره به آن بودی در لحظه دیدار

میفهمی معنای دلتنگ شدن را ، میفهمی معنی انتظار را؟

نه ! دلتنگی آن نیست که مرا اینگونه محکوم به سکوت کرده است

انتظار آن نیست که اینگونه مرا محکوم به بیقراری کرده است

 

 

 


ادامه مطلب
نویسنده: هستی تابناک ׀ تاریخ: سه شنبه 1 فروردين 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

میلاد عشق ( شعر عاشقانه روز تولد )

 

 

 


چشمانت را باز کردی و دنیا غرق نگاه زیبایت شد

زیبایی های دنیا از آمدن تو پیدا شد ،

روزها گذشت و چهره زیبایت در آسمان دلم آفتابی شد

دریای زندگی به داشتن مرواریدی مثل تو می نازد ،

همه زیبایی های دنیا با آمدن تو می آید و اینگونه زندگی با تو زیبا میشود ،

 


ادامه مطلب
نویسنده: هستی تابناک ׀ تاریخ: سه شنبه 1 فروردين 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

افسوس
دفتری بود که گاهی من و تو
می نوشتیم در آن
از غم و شادی و رویاهامان
از گلایه هایی که ز دنیا داشتیم
من نوشتم از تو:
که اگر با تو قرارم باشد
تا ابد خواب به چشم من بی خواب نخواهد آمد
که اگر دل به دلم بسپاری

ادامه مطلب
نویسنده: هستی تابناک ׀ تاریخ: دو شنبه 29 اسفند 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

باز هم شب آماده


باز هم شب آماده
شب لباس سیاهه خود را به تن کرده
سیاه تر از همیشه
همه خوابند
ولی‌ چشمهای من خواب را نمیخواهند
من از شب هراسانم
ستاره ای دیگر نیست
مهتاب هم بخواب رفته
من بیدار به انتظار مهتاب
شبی‌ مهتاب خواهد آمد
باز هم انتظار
چند سال از این انتظار می‌گذرد؟
ده، بیست، سی،......

نویسنده: هستی تابناک ׀ تاریخ: دو شنبه 29 اسفند 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

سکوت

کلمه
کلمات
کلام نمی آید بر لبم
وقتی تو اینجایی
لب سکوت میکند
انگار چشمها تا به حال
ندیده اند
فرشته ای به این زیبایی

نویسنده: هستی تابناک ׀ تاریخ: دو شنبه 29 اسفند 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

چند سال پیش ...

چند سال پیش ...
وقتی كه تركم می كردی ؛
گفتی كه از یاد ببرم ؛ هر آن چه بین مان بود
.........
و من نیز اسمت را
بر در و دیوار نوشتم
تا خاطرم باشد كه باید ...
 

فراموشت كنم !


نویسنده: هستی تابناک ׀ تاریخ: دو شنبه 29 اسفند 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

یکنفر در همین نزدیکی ها


یکنفر در همین نزدیکی ها
چیزی
به وسعت یک زندگی برایت جا گذاشته است ...
خیالت راحت باشد
آرام چشمهایت را ببند
یکنفر برای همه نگرانی هایت بیدار است
یکنفر که از همه زیبایی های دنیا
تنها تو را باور دارد ...


نویسنده: هستی تابناک ׀ تاریخ: دو شنبه 29 اسفند 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

عیبی ندارد
عیبی ندارد،باز هم خودت را بزن به آن راه!

خودت را که به آن راه می زنی...


میخواهم تمام راه های دنیا خراب شود



نویسنده: هستی تابناک ׀ تاریخ: یک شنبه 28 اسفند 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

عشق بی وفای من

 

 

 

دلم گرفته بود ، آن لحظه دلم هوای آغوشش کرده بود

تنها اشک بود که میریخت از گونه هایم ، در آن لحظه تنها او را میخواستم در کنارم

محکم مرا در آغوش خودش گرفت ، اشکهایم را از گونه هایم پاک کرد

و در گوشم گفت : دیوانه من که اینک در کنارتم

میگفت تا آخرش باتوام ، عزیزم آرام باش ، من در کنارتم

این را گفت و کمی آرام شدم ، اشک از چشمانم میریخت ،

دلم خالی شد و همین شد که من خوشحال شدم


 


ادامه مطلب
نویسنده: هستی تابناک ׀ تاریخ: یک شنبه 28 اسفند 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

برایت آسمانی خواهم کشید
برایت آسمانی خواهم کشید

پر از ستاره های همیشه نورانی

تو در کنار من روی ابرها

من غرق آنهمه مهربانی



   
نویسنده: هستی تابناک ׀ تاریخ: یک شنبه 28 اسفند 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

نفس می کشم

نفس می کشم نبودنت را
نیستی
هوای بوی تنت را کرده ام
می دانی


ادامه مطلب
نویسنده: هستی تابناک ׀ تاریخ: یک شنبه 28 اسفند 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

شجاعت مـے خواهد
شجاعت مـے خواهد

وفادار احساسـے باشـے

کــ ِ میدانـے

شکست مـے دهد

روزے نفس ـهاے دلت را…


نویسنده: هستی تابناک ׀ تاریخ: شنبه 27 اسفند 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

هنوز مرا دوست داری؟

 

هر زمان که بخواهی از کنارت خواهم رفت

تا بفهمی چه باشم چه نباشم ، عاشقم

هر کجا باشم در قلبم خواهی ماند و به عشق تو،

با یاد تو، با عکسهای تو، با مهری که از تو در دلم جا مانده زنده خواهم ماند

تا زمانی که نفس میکشی ، نفس میکشم به عشق نفسهایت

که هر نفس آرامش من است ، هر نفس امیدی برای زندگی عاشقانه ی من است

وقتی نیستی گرچه سخت است سرکردن با اشکهایی که میرزد از چشمانم

اما این عشق تو است که به من شوق اشک ریختن را ،

شوق غم و غصه لحظه های دور از تو بودن ، شوق دلتنگی و انتظار را میدهد

این عشق تو است که به من فرصتی دوباره میدهد

میترسم ، میترسم ، میترسم ! یک سوال در دلم مانده که میترسم از تو بپرسم!

میخواستم بپرسم که :

عزیزم هنوز مرا دوست داری؟     

نویسنده: هستی تابناک ׀ تاریخ: جمعه 26 اسفند 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

تو خودت خوب میدانی عشقهای این زمانه پوچ است

تو خودت خوب میدانی احساسات قلبها دروغین است

مرا خوب نگاه کن ، غرق شو در چشمانم، میبینی که اینک در کنار توام

میبینی که من نیز مثل تو خیره به چشمان توام

اگر حرفهای مرا میشنوی ، اگر درک میکنی چه میگویم تا آخرش می مانی

تا آخر حرفهای مرا میخوانی



ادامه مطلب
نویسنده: هستی تابناک ׀ تاریخ: جمعه 26 اسفند 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

وفادار بمان

 


نمیخواهم خاطره شوم و بعد فراموش ،  

نمیخواهم  یادم در قلبت روشن باشد بعد خاموش

نمیخواهم بگویی که دوستم داری بعد بروی ،  

نمیخواهم این حرفهای پوچ را برایم بزنی...


ادامه مطلب
نویسنده: هستی تابناک ׀ تاریخ: جمعه 26 اسفند 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

بی وفا ، رفتی؟

 

 

حرفهای آخرت را زدی و رفتی ؟

میگذاشتی  من نیز حرفهایم را برایت بگویم

لحظه ای صبر میکردی تا برای آخرین بار چشمهایت را ببینم ،

حتی اگر شده در خیالم دستهایت را بگیرم

چه راحت شکستی دلم را ، حتی نشنیدی یک کلام از حرفهایم را ،

چه راحت پا گذاشتی بر روی دلم ،حالا من مانده ام و تنهایی و یک دریای غم

چه آسان دلکندی از همه چیز ، نه دیگر بی تو در این دنیا جای من نیست ...


 

 


ادامه مطلب
نویسنده: هستی تابناک ׀ تاریخ: جمعه 27 اسفند 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

همه جا عشق تو

 

قلبم را دادم به تو که عشق منی ، با تو آمدم، آمدم تا جایی که تو میخواهی،

با تو می آیم ، می آیم به هر جا که بروی ، با تو میروم ، میروم هر جا که بروی....

همه جا با توام ، نیست جایی که بی تو باشم ،  

 

نیست هوایی که بی تو نفس کشیده باشم

 

 



ادامه مطلب
نویسنده: هستی تابناک ׀ تاریخ: جمعه 26 اسفند 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

عکس های زیبا از فصل بهار



ادامه مطلب
نویسنده: هستی تابناک ׀ تاریخ: پنج شنبه 25 اسفند 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

از تو میگذرم

از تو میگذرم بی آنکه دیگر تو را ببینم ،

از تو میگذرم بی آنکه خاطره ای را از تو بر دوش بکشم ،

نمیخواهم دیگر طعمی را از عشق بچشم.

از تو میگذرم ، تویی که گذشتی از همه چیز ،

این را هم فراموش میکنم ، جای من در اینجا نیست!


ادامه مطلب
نویسنده: هستی تابناک ׀ تاریخ: چهار شنبه 25 اسفند 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

فکر کردن به تو ، کار شب و روز من شده ،

بس که حالم گرفته است ، چشمانم غرق در اشکهایم شده ....

دیگر گذشت ، تو کار خودت را کردی ، دلم را شکستی و رفتی ....

همه چیز گذشت و تمام شد ، این رویاهای من با تو بود که تباه شد...

 

 

 


ادامه مطلب
نویسنده: هستی تابناک ׀ تاریخ: چهار شنبه 26 اسفند 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

هر شب مرا با خود میبری ،

میبری به جایی که تاریک است و روشنایی آن تویی

هرشب مرا به اوج میبری ، میرسیم به جایی که نگاهت همیشه آنجا بود

ما یکی شده ایم با هم ، همیشگی شده عشقمان، بگو از احساست برای من...

همیشه میگویم تو تا ابد برایم یکی هستی ،

یکی که عاشقانه دوستش دارم ، یکی که برایم یک دنیاست....


 

 


ادامه مطلب
نویسنده: هستی تابناک ׀ تاریخ: چهار شنبه 26 اسفند 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀



آهای مسافر خسته من ، دستت را بگذار بر روی دل من

میبینی که من نیز مثل تو خسته ام ، میبینی که من نیز مثل تو با غمها نشسته ام

آهای مسافر خسته من ، عاشق دل شکسته ات شده ام ، ببین مرا که محو نگاه زیبایت شده ام

من اینجا و تو آنجا هر دو دلشکسته ایم ، تا اینجا هم اگر نفسی است  

برای هم زنده ایم


ادامه مطلب
نویسنده: هستی تابناک ׀ تاریخ: چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

تا ابد عاشقتم



تو ستاره ای هستی در آسمان دلم که هیچگاه خاموش نمیشوی

تو خاطره ای هستی ماندگار در دفتر دلم که فراموش نمیشوی

همیشه تو را در میان قلبم میفشارم تا حس کنی

تپشهای قلبی را که یک نفس عاشقانه برایت میتپد


ادامه مطلب
نویسنده: هستی تابناک ׀ تاریخ: چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

چقدر قلبت زیباست ...

 

 

 

 

روزهای زندگی ام گرم میگذرد با تو ،به گرمای لحظه هایی که تو در آغوشمی

 

با تو گرم هستم و نمیسوزد عشقمان، ای خورشید خاموش نشدنی

 

همچو یک رود که آرام میگذرد،عشق ما نیز آرام میگذرد و تویی سرچشمه زلال این دل

 

ساعت عشق مان تمام لحظه های زندگیست ، 

 

 


ادامه مطلب
نویسنده: هستی تابناک ׀ تاریخ: چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

عید نوروز چگونه شکل گرفت

 

عید نوروز چگونه شکل گرفت

 

انسان‏، از نخستین ادوار زندگی اجتماعی، متوجه بازگشت و تکرار برخی از رویدادهای طبیعی، یعنی تکرار فصول شد. نیاز به محاسبه در دوران کشاورزی، یعنی نیاز به دانستن زمان کاشت و برداشت، فصل بندی‌هـا و تقویمـ دهقانی و زراعی را به وجود آورد

 

چند روزه).
ادامه مطلب
نویسنده: هستی تابناک ׀ تاریخ: چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

تصاویر نوروزی




ادامه مطلب
نویسنده: هستی تابناک ׀ تاریخ: چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد

درباره وبلاگ

درامتداد سکوتم در امتداد غم ودرد رها شده بودم میان فصلی سرد دلم گرفته بود وصدایت نوای باران بود نگاه پر محبت وگرمت چوچشمه ساران بود درون سینه من سکوت بود وغم بود وغم بود وسکوت سکوت چون سم بودو سم بود وسکوت ودست مهر تو آمد سکوت رفت وتو ماندی وبا ترانه ی باران چه عاشقانه تو خواندی … کنون که تو رفتی دلم چگونه بماند دلم چگونه بخندد،دلم چگونه بخواند کنون که تو رفتی سکوت مبهم وتارم دوباره کرده اسیرم دوباره برده قرارم … برو ای صمیمی برو که دعایم حواله راهت برو تا به فردا برو که خدایم همیشه پناهت


لینک دوستان

لینکهای روزانه

جستجوی مطالب

طراح قالب

CopyRight| 2009 , d0rd00ne.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.COM